شاعر : آرمان صائمى نوع شعر : مدح و مناجات با ائمه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : مربع ترکیب
بهنام آنکه خـدا بارخـش نـمایـان شد به نام آنکه ز نامش دلـم پـریشـان شد
به نام آنکه زنامش حسینگـریان شد مسیح یک شبه از فیض او مسلمان شد
براى عرض ارادت سرى خـم آورده
کتاب خـواجه زاوصاف او کم آورده بهنام حضرت زینب که واژهاى زیباستکتاب زندگیاش راه و رسم عاشقهاست
یـقـیـناًعلت آنخـون سـیـدالشهـداست که بعد اینهمه مدت هنوز پابرجاست یقـین که آیـنۀ حـق نماست این زینب
کسى هـنوزنفهـمیده کیست اینزینب
کسى شبـیه تو با فـاطمه بـرابرنیست کسى شبیه تو بانو شبـیه حـیدر نیست
کسى شبیه توبرخاک کیمیاگرنیست تو خواهرى! به خدا مثل تو برادرنیست حسین بود وتوبودى،تو خواهرى کردى چه خواهرى تو برادر که مادرى کردى
تو آسـمـان اباالفـضـل وآفـتاب حسین به هـیـبت عـلـویات ابـوتراب حسین
هـمیشه درهمۀ عـمر پارکابِ حسین هـلاکه خـندۀ اربابى وخـراب حسین
سـتـارۀ شـب اربـاب، قـبـلـۀ حـاجـات
شـهـیـد زنـدۀ گــودال، عــمـۀ سـادات
تویى همانکه نشان دادهاى قیامت را همان که خـندۀ او دل ربوده از زهرا
همانکه وقت خداحافظى درعاشورا حسین گفت:حضرت عشق التماس دعا
فـداى ذکر قـنـوت و سـجـود تو بـانـو
خلاصه گـشته خـدا دروجـود توبانو گریز روضۀ شعرم سر شکستۀ توست اسارت توو ایتام وپاى خستۀ توست
خـرابه وتوودستهاى بسـتۀ توست به روى خاک نماز شب نشستۀ توست چه شدکه وقت رکوع یادمادرافتادى؟
بـه یـاد مـادرتان بـین بـسـتـرافـتـادى
اگرغـلـط نکـنـم مـادرى خـمـیده شده جوان خانه چه پژمـرده و تکـیده شده
بگـو براى چه مادر نفـس بـریده شده نگـو به سیـنۀ او مـیخ در کـشیده شده “حـیات در شریان جهان مادر توست
نـشـانهدارترین بىنـشان مـادر توست